سلام

اول این که تبریک به هرکی نتایج کنکورش اومده. دوم این که یادش بخیر. یادم نیست چند سال گذشته، فکر کنم 6 7 8 سالی شده؟ نه؟. اون زمانا من خیلی خیلی استرسی بودم. یادمه روزی که نتایج میخواست بیاد سایت سنجش به مشکل خورد و یه روز تاخیر انداختن. یعنی روی هم 2-3 بار تاخیر خورد. 

من هر وقت خیلی استرسی میشدم درد سینوزیتی تو سرم ایجاد میشد و 4-5 ساعت طول میکشید. راه درمانشم یا خوردن یه کیلو مسکن بود که تضمینی هم نداشت، یا این که کل زندگیم رو باید بالا میوردم طوری که بعدش چشمام کاسه خون میشد انقدر فشار تو سرم و فشار خون تو مویرگ های چشمم زیاد میشد. 

یادش گرامی. سر اون تاخیر ها کلی این پروسه به تعویق افتاد. 

انقدر منگ و ضعیف شده بودم که وقتی نتایج اومد، فکر کنم شده بودم 221 منطقه و سیصد و خورده ای کشور، نمیدونستم الان این خوبه یا بده. واقعا نمیدونستم! 

پدرم صبح بودش زنگ زد گفت چک کرده سایتو این شدم، من ازش پرسیدم این الان خوبه یا بده؟! اونم تو شوک بود گفت نمیدونم فکر کنم خوبه! 

بعدش زنگ زدم مشاورمون، اون گفت خوبه! ولی خب خودش خیلی خوشحال نبود چون مدرسه ماشاالله نتایج درخشانی داشته بود. برای بعضی بچه ها رو مثلا رتبشون رو میشد با نماد علمی مثل 1.25e5 نوشت انقدر زیاد بود(فکر کنم دقیقا همین حدودای 125000 که گفتم داشتیم. یادم نیست چند نفر تو کنکور بودن ولی همون هول و هوش آخراش بود اینم).

بعد اعلام نتایج کنکور یه جایی بودیم حدود 10-15 نفر، یکی از بچه ها گفت کل رتبه هاتون رو جمع بزنن بازم به رتبه من نمیرسه :)) 

------------------------

سر همین کنکور من یکی از دوستای صمیمیم رو از دست دادم چون که اون معمولا تو مدرسه از من بهتر میشد و سر یه سری مشکلات طبیعی بحران بلوغ، یکی دو ماه آخر اصلا اوضاع روانی خوبی نداشت. فکر کنم 600 اینا شد. و یه جورایی حس بدی ایجاد شد بینمون! همون بهتر که تموم شد البته. همه روی دو رقمی شدنش فکر میکردن. یکم خود شیفته بود الان که برمیگردم عقب.

-------------------------

گفتم بحران بلوغ یاد اون موقع افتادم، چقدر خوبه هورمونام نسبتا پایدار شده. واقعا روانی بودم اون موقع. خیلی عجیبه که یکم تستسترون و چیزای دیگه میتونه مغز آدم رو انقدر تحت تاثیر قرار بده.

-------------------------

واقعا بنظرم این کنکور توی یکی از بد ترین زمانای ممکن (به لحاظ فیزیولوژیکی برای بدن) اتفاق میفته. من تو هیچ سالی از عمرم انقدر به لحاظ روحی ناپایدار نبودم!

--------------------------

چقدر نگران این بودم که دوستای دبیرستانم رو از دست میدم :)). انگار مثلا چی بودن بجز عامل استرس. یعنی الان که میبینم، با 95%شون بجز این که به زور تو یه جایی نگهمون داشته بودن هیچ وجه اشتراک دیگه ای نداشتم. خداروشکر.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها